يكشنبه ۲۰ فروردين ۹۶
یکی از دوستانم گفت از یک وقتی دیگر از پفک متنفر شده است. یک بار خواب دیده که خواهرش جلویش نشسته و دارد پفک و نان و پنیر می خورد ... صحنه ای به شدت تهوع آور ... و بعد از آن دیگر حالش از همه ی پفک ها بهم می خورد. وقتی گفت هی غبطه خوردم که ایـــــول اگر من هم از این اتفاق ها برایم بیفتد که علاقه به چیپس و پفک در وجودم نفله شود. امروز یک چیپس خریدم و حالم را ریخت بهم. هیچ وقت چیپس ها حالم را اینطوری خراب نکرده بودند. کلی وقت حالم بد بود آن هم درست همان وقتی که برنامه داشتم بنشینم دفترم را بگذارم جلویم و برای خدا نامه بنویسم. بعد که حالم خوب شد به پاکت چیپس نگاه کردم و فکر کردم این موجود بی شرف می خواهد عشق را از من دور کند؟! پاکت را با نفرت توی سطل انداختم.